شکراب

دیروز کتاب شکراب گیلاس خانومی رو تموم کردم. متاسفم که می گم خوب نبود. یعنی توقع من از گیلاسی خیلی خیلی بیشتر از اینا بود. اصلا توقع نداشتم با یه رمان سطحی و ساده و عامیانه رو به رو بشم. یکه خوردم. از همون صفحات اول مشخص بود قالب داشتان چه جوریه ولی ادامه اش دادم تا تموم شه. بزرگ ترین ایراد کار همون اول بسم الله این بود که گیلاسی دانای کل داستان رو مرد گرفته و همین با توجه به زن بودن گیلاسی کار و خراب کرده. یه زن به سختی می تونه خودشو بذاره جای یه مرد و از زبون اون بنویسه و بعد پرداخت نادرست و سطحی شخصیت ها بود، مثل اون روز تو مهمونی که سامان رو با نیلوفر نامزد می کنن که آخرش نفهمیدم نیلوفر کدوم بود؟ همونی که سیگار می کشید یا اون یکی! و حتی بعضی جاها خودش هم یادش می رفت اسم پسر ساسان فرزاده یا فرشاد! و حتی غلط های املایی مثل تصویه حساب بجای تسویه حساب و از همه فاجعه تر طرح جلد بسیار خام دستانه کتاب بود که اولین بار هم که دیدمش وقتی خودش معرفیش کرده بود خورد توی ذوقم ولی باز گفتم حتما گرافیست خوبی پیدا نکرده و قطعا مضمونش باید خیلی بهتر از طرح جلدش باشه، که متاسفانه مضمونش تناسب خوبی با طرح جلدش داشت. نمی دونم خوندینش یا نه. اگه خوندین نظرتونو بگید.

 

نظرسنجی دوستم

بچه ها لطفا برید به این پست دوستمون و نظرتونو بگید. زیاد وقتتونو نمی گیره. ممنون می شم.